حامد باختری

مینویسم تا ببینم چه نوشتم

حامد باختری

مینویسم تا ببینم چه نوشتم

محمود طرزی

اففانستان سرزمین عتیقه ها و آثار باستانیست. سرزمین مداحان سیاسی عتیقه پرست. سرزمینی که دانشمندان مغرضش یکشبه میتوانند گنج های افسانوی نهان را اختراع و یا از زیر خاک بیرون آرند و به خورد ملت بدهند. سرزمینی که نخبه نماهانش به این باورند که اگر تاریخی ندارند باید اختراع نمایند. همه ساله نقدینه هنگفت هزینه بزرگداشت و بزرگنمایی این عتیقه ها میشود که بهای آنرا باید ملت فقیر بپردازد. یکی از این عتیقه های زیر خاک رفته و دوباره بیرون درآورده شده و با رنگ و روغن اندیشه های شئونیستی قومی مزین شده, محمود طرزی پدر ژورنالیسم افغانستان است. محمود طرزی متولد 1865 قره باغ غزنی و متوفی 1933 در استانبول ترکیه بود. وی از شاگردان دانشمند شهیر سیدجمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی بوده و از جمله موسسین جنبش مشروطه خواهان در زمان زمامداری امان الله خان محسوب میشود. محمود طرزی دانشمند مدبری بود که از جور و ستم خروس قبیله بارکزی (عبدالرحمن خان) آبا و اجدادش از وطن گسیختند و آواره اقصای عالم گردیدند. پدر بزرگش در ایران, پدرش در دمشق و خودش در ترکیه دفن هستند. محمود طرزی در دربار عثمانی هم از مقام و منزلت والای برخوردار بود تا اینکه پروردگار عالم به وی دختران حسین و جمیل اعطاء نمود که به عقد و نکاح پسران سراج الدوله درآورد و نقطه پایانی به تبعید خویش داد. محمود دانش آموخته خارج بود که جای بسی مسرت و خوشیست, چه اگر در کشور میبود مانند اجدادش به جای قلم از نوک تلوارش خون میچکید*. یکی از خلاقیت های محمود طرزی نشر و انتشار روزنامه سراج الاخبار بود. طرزی از حمایت و پشتوانه دربار برخوردار بود. این روزنامه بزرگترین ارمغان به جامعه آنزمانی و آنچنانی افغانستان بود. " او را پدر ژورنالیسم افغانستان میدانند چون جزء او دیگر کسی نتوانست کار های فرهنگی به این وسعت انجام دهد. سراج الاخبار تحت سردبیری طرزی از نوگرایی و ناسیونالیزم حمایت میکرد و عهده دار آموزش سیاسی و اجتماعی طبقه حاکم افغانستان بود *". از طرزی به عنوان سیاست مدار قابل و تاثیر گذار در سیاست داخلی و خارجی نیز یاد میشود. ولی طرزی مانند ماکیاولی به شهریارش و شهریار زادگانش اندرز جفا و ستم میداد و خط فکری آنها را تعیین مینمود.

 اکثریت ما به این عقیده هستیم که طرزی پدرژورنالیسم است وسراج الاخبار هم از کارهای خلاق وی. ولی حقیقت اینست که سراج الاخبار در سال 1906 تحت مدیریت مولوی عبدالرووف قندهاری آغاز به کار نمود ولی یکسال بعد توقیف شد. و طرزی بعد از خویشاوندی با دولت عالیه, جواز نشر دوباره آنرا در سال 1911 بدست آورد**. همچنان سراج الاخبار نخستین روزنامه پیشگام در افغانستان آنروز نیست. نخستین روزنامه شمس النهار بود که در سال 1873 در زمان امیر شیرعلی خان, امیر روشن ضمیر وتجدد پسند وعاری از تعصبات کور آغاز به کار نموده بود. پس طرزی را نمیتوان پدر ژورنالیسم لقب داد و سراج الاخبار هم نخستین روزنامه نیست. البته طرزی را میتوان نخستین آتش افروز رویارویی زبانی و قومی در مطبوعات دانست. چون وی برای نخستین بار زبان فارسی را زبان بیگانه خطاب نمود و زبان پشتو را زبان اصیل و ملی. و این نزاع زبانی و قومی را وی تیوریزه نمود. وی را میتوان پدر فاشیسم افغانستان/ یا ماکیاولی افغانی خطاب کرد. چون نوچه فاشیستان بعدی وی را الگو قرار دادند.

ظاهر شاه: آخرین میخ بر تابوت سلطنت های افغانستان

او پادشاه ی ملتی بود که در افکار بسیاری وجود واقعی ندارد. او ارباب فیودالی بود که به آزادی زنها باور داشت. او سرداری بود که در تبعید در عالم تعیش زندگی میکرد در حالیکه مردمش از بدبختی جنگ و تجاوز بیگانه گان رنج میبردند. افسانه ی ظاهرشاه، افسانه ی نخوت غرب و ناتوانی شرق_ رابرت فسک به بحث میگیرد.


زمانیکه که برای تهیه نمودن گزارشی از تجاور قشون سرخ شوروی در 1979 به افغانستان رسیدم از روی شیطنت یک قوطی بزرگ پودر تالک را که تولید یکی از فابریکه های آلمانی در کابل بود خریدم. صارفین داخلی آنرا بزکشی میگفتند. پشت قوطی با تصویر یک چاپنداز افغان با جبه ی سرخ بلند مزین شده بود که روی اسب آتشین سوار و سرو صورتش مملو از ریش که درنده خویی از آن نمایان بود به طرف خریدار میراند .

چیزی که مرا به حیرت درآورد این بود که چرا یک شرکت تولید پودر تالک تولیدش را بنام یکی از خونین ترین بازی های آسیایی نامگذاری کند. راگبی های سواره با بز سربریده_سواران مستلزم به زورکشیدن و ربودن جسد خون آلود مخلوق بدبخت بودند که به مرور زمان میدرید. مسلما آلمانی به این نتیجه رسیده بودکه این ورزش مردانه تاکید روی رزمنده گان رومانیتک صحرا دارد. روحیه انفرادیت افغانی در میان سرزمین درشت و ناهموار. سرزمین افغانستان همیش خشن و تهدید آمیز بوده است. اگر چه من متوجه شدم که یگانه خریداران پودر تالک بزکشی خارجی ها اند. افغانها هیچ علاقه ی به پودر تالک نامتعارف نداشتند.

ظاهرشاه همانی بود که ما در غرب او را دوست داشتیم. او پادشاهی بود. او پیکر متحد کننده در کشوری بود که بسیاری مردم تردید در وجودش داشتند_ اولین پادشاه کشور احمد خان بود که افغانستان را در قرن هژدهم تخلیق نمود _یا ما چنین فکر میکردیم     در عالم حقیقت، ظاهرشاه هرگز یک پادشاه حقیقی نبود     مانند همان پودر تالک بزکشی، افغانستانی ها هرگز جلوس او را در 1933 با گل و موسیقی استقبال نکردند    کماکان همان استقبال را کردند که امریکایی ها پیرمرد را از تبعید رومی اش بعد از سقوط طالبان انتقال دادند     حامیان او، آنانیکه دعوت او را برای دیموکراسی یا دوره آزادی که افغانها از آن یاد میکنند میتوانند به یاد بیارند، تصدیق قانون اساسی تحریری اش، جوش و حرارتش برای آزادی مطبوعات و آزادی پخش احزاب سیاسی در دایره ی قانونی। ولی ظاهرشاه اساسا دلچسپی به این آزادی اغراق آمیز نداشت و زمانیکه درباریانش او را هوشدار میدادند که خطری از جانب فلان حزب سیاسی برای سلطنت دیده میشود او از امضای تصدیق پای مشروعیت آن حزب انکار میکرد 

 

اگر چه مشروعیت فعالیت احزاب از طریق پارلمان تصدیق شده بود، احزاب سیاسی از فعالیت باز ایستادند و به همین ترتیب روزنامه ها. او مردم سالاری خلق کرد و سپس آن را از بین برد.

افغانستان سراب کاذب برای خارجی ها ثابت شده است. سرزمین که تمثال و تاریخش در حال که مبنی بر درنده خویی بوده، قشون محکوم به شکست کشور های در دو قرن اخیر به عقب زده است. انگلیس ها بزرگترین شکست جنگی ماقبل جنگ های بویر خود را در عصر ویکتوریه تجربه کردند. زمانی که یک قشون تمام در 1842 در دره های تنگ کابل فنا قتل عام شد. ما بار دیگر در جنگ دوم با افغانستان بازی را باختم زمانی که انگیس ها در جنگ میوند از سپاه هرات شکست خورد... روس ها بعد از یک قرن تحقیر سیاسی در افغانستان، ده سال اشغال کشور که منجر به تحقیر بیشتر شان شد، آن چنان شکست که بالاخره عقده دلشان را روی مردم بی گناه مسلمان چیچن گشودند، این کشور را ترک کردند.

ظاهرشاه جوان هنگامیکه بر اریکه قدرت تکیه زد 19 سال داشت. او روی همرفته مردی بود که به نوگرایی و حقوق زنان و رفع حجاب باور داشت. ولی ظاهرشاه دیگری هم وجود داشت که دوست داشت زنان را به مقصد دیگر بی نقاب سازد که به مراتب از آزادی فاصله داشت. در سال های نخستین سلطنتش زمانی که محض پسری بود با معیار های آسیایی، دو عمویش که به طور موثر در کشور حکمرانی میکردند، موتر شورلیت سیاه با راننده ی تحویلش داده بودند. وظیفه مرد در شورلیت سیاه ، قسمیکه در جاده های کابل مشهور بود پرسه زدن در کالج های دخترانه و انتخاب مرغوب ترین دوشیزه ها برای بستر شاه بود. افغان ها کلمه ی برای شاه خوشگذرانشان دارند_عیاش. که تقریبا ً همان معنی خوشگذران را می دهد( در انگلیسی) ولی عیاش کلمه ی مودبانه و خوشایندی نیست.
با وجود آن در کشوری که تمام امیرانش تقریبا ً ستم کار و ظالم بود_ شاه امان اصلاح طلب استثنا بود، ظاهرشاه مردی صلح جو بود. او نمی خواست در گیر سیاست شود. دراصل او هیچ دلچسپی به زندگی سیاسی نداشت. او هنرمندی بود که نقاشی، کتاب و زن را دوست داشت. زمانی که پسر کاکایش داود_ نخست وزیر جاه طلبکه سیاست را میپرستید کودتای بدون خونریزش را انجام داد، ظاهرشاه در ایتالیا حمام آب گل میگرفت. و این شاه مورد پسند مان چه کرد زمانی که کشورش در ورطه تجاوز و اشغال بیگانه ، کشتار جنگ داخلی و مجازات اسلامی از قماش قبیلوی اش سقوط نمود.او در روم لذت میبرد. فقط به همان نوع که احتمال جنگ با پاکستان را زمانی که شاه بود اغماض نمود، سخاوت مندانه آلام و رنج کشورش را زمانی که در تبعید طولانی به سر میبرد نادیده گرفت.
مهمانان که او را در روم ملاقات میکردند می گفتند که زندگی پیرمرد در روم چندان فرقی با زندگی پرطمطراقش در قصر سلطنتی کابل ندارد. او با هنرش، کتاب های باستانشناسی اش و دوستانش از میان طبقه اشراف ایتالوی خوش بود، و به ندرت _ واقعا ً بسیار به ندرت غم و تاسف اش را در مورد بدبختی افغانستان اظهار میکرد. وی مردی بود فراموش شده ی تاریخ. قربانی سیاست تا یک رهبر_ رهبر پوشالی که سالها به باد فراموشی سپرده شده بود تا زمانی که امریکایی های کاشف دوباره او را کشف کردند. کسی که طبل های کشورش مانند سایه های مغاره ی افلاطونی ، ارواح محض تراژیدی تیتانیک که 2000 میل از روم بازی شد، بودند....

طرح های مثبت عملی

نویسنده ناپلیون هل
مترجم حامد باختری


  • ویژه گی های کردار
    جنوری

1.اعتماد به نفس نخستین سنگ بنیاد کردار عالی است. اشخاص با کردار عالی آنهایی اند که چیزی که میگویند بدان عمل خواهند کرد. آنها پیشوا های اصلی اند. اشخاص منفرد که دیگران برای اخذ مشوره و نظرخواهی دست به دامانشان میشوند. برای اینکه آنها مظاهره کرده اند که اشخاص متفکر، باتدبیر و چاره جو برای درد و آلام دیگران اند. آنهایی اند که باید به ایشان اعتماد کرد.

وقتی شما با خود احترام قایل هستید تا تعهد تان را نگهدارید. حتی در زمانی که انجامش بسیار برایتان ناراحت کننده است. دیگران بر خواهند گشت تا شما را احترام کنند. اعتماد به نفس مانند هر ویژه گی دیگر کردار، یک عادت است. بیایید از امروز شروع کنید. از آغاز این سال نو که عادت اعتماد به نفس را کسب کنید.

اگر شما مسامحه کارید، یا ایفای تعهداتتان را مشکل فکر میکنید. از کارهای کوچک آغاز کنید. مثلاً اینکه وقت شناس باشید و روزانه مطابق یک جدول کار برنامه ریزی شده پیش بروید. به زودی درخواهید یافت که انجام تعهدات دیگر نیز آسان خواهد بود.

2. چگونگی کردار مردم را می توان به اساس رفاقت و همنشینی که دارند ارزیابی کرد. مثال معروف می گوید:

کند همجنس با همجنس پرواز
کبوتر با کبوتر باز با باز

ما عمدتا ً رفقا و شرکا ی کارخود را ازمیان آنهایی انتخاب میکنیم که افکار و عادات شان، پسند و نا پسند شان، آرزو و امیال شان با ما مطابقت دارد. اگر شما دوست بشاش، مثبت، مثمر و سودمند برگزینید. مسلما ً درخواهید یافت که شما نیز به زودی به یک شخص بشاش، مثبت و سودمندی مبدل شده اید. بدبختانه عکس این قضیه نیز حقیقت دارد.

اشخاص ناخشنود، ناراض، منفی باف، تنبل و مخرب مسلما ً شما را به گرداب خود فرو میبرند. بکوشید تا بیشتر اوقات تان را با اشخاص سپری کنید که Positive mental approach یا طرز تفکر مثبت و عملی دارند. اگر شغل تان تقاضا میکند که وقت تان را با افراد منفی باف سپری کنید. بکوشید هر چند میتوانید این وقت را محدود بسازید. و به کسی اجازه ندهید که شما را از اقدامات و طرح های عملی که دارید دلسرد و منحرف بگردانند. و با عث تضعیف روحیه تان شوند. بر عکس سعی کنید با طرز تفکر مثبت خود روی آنها زاویه حاده قرار گیرید.

3.حیثیت شما چیزیست که مردم فکر میکنند شما هستید. شخصیت و کردار تان چیزیست که شما هستید.
شما می خواهید که حیثیت خارجی تان با شخصیت داخلی تان مطابقت داشته باشد. ولی روی شخصیت تان بیشتر توجه داشته باشید. ممکن است مردم را در مورد نوعیت شخصیت واقعی که دارید احمق بسازید. ولی آن به ندرت پایدار است. یگانه راه قابل اطمینان که حیثیت و شخصیت واقعی تان را همانند سازد. آن است که آنچنان زندگی کنید که هیچ یک از اعمال تان شما را شرمنده نسازد. حتی اگر در صفحه ی اول روزنامه هم نشر شود.
حصول شخصیت خوب آن نیست که راه های میانبر و کوتاه برای اصلاح اخلاق اختیار کنید. بلکه اعمال نیک انجام دهید. همیشه انجام دهید. تا جز عادات روزمره تان شوند.

4.هر فکر و اندیشه ی که پرورش میدهید جز دایمی شخصیت تان میشود.
افکار اشیای فزیکی اند. هر فکری را که می پرورید. خوب یا بد، نوع انرژی است که اشخاص گیرنده ی آن فکر را متاثر می کند- خوب یا بد. مهمتر از همه افکارتان بیشتر روی خودتان تاثیر می گذارد. شما عموما ً آن میشوید.
اگر در باره موفقیت فکر می کنید. فکرتان را مقید و مجبور به حصول موفقیت کرده اید و بیشترین حصه ی کامگاری و رستگاری نصیب تان میشود. بر عکس اگر در باره ی ناکامی و شکست و افسردگی فکر کنید. بیچاره و درمانده خواهید شد. برای اینکه دماغ تان را در مسیر افکار مثبت سوق دهید. بکوشید و همه وقت آماده باشید لحظه ی که افکار منفی به دماغ تان می خزند. فورا ً آن را دفع کنید. یا با افکار مثبت عوض کنید.

5. کردار درست عالی ترین سرمایه ی ماست. زیرا انرژی و نیروی فراهم میکند که ذریعه آن می توان روی وضعیت های غیر منتظره ی زندگی فایق آمد. بجای اینکه تحت بار آنها قرار گیریم. بدون طرز تفکر مثبت و عملی ممکن است زندگی را یک دور طویل بی ثباتی ها و نا هنجاری ها با فاصله های بحران های غیر مترقبه ی اتفاقی توصیف کرد که اساس هستی تان را تکان دهد. وضعیت های اضطراری ممکن است مالی، شخصی و یا وابسته به صحت باشند. ولی با هر یک باید جداگانه و سریع برخورد شود.
یگانه راه ی اطمینان بخش برخورد با هر نوع بحران، توجه روی حل آن است نه اسباب احتمالی مشکلات و یا اینکه کی را باید مقصر دانست. تشخیص و ارزیابی مشکلات را باید به طور سریع اداره کنید. وقت برای مرور به راه های متناوبه و نتایج آن ها بکشید. سپس روی تکمیل بهترین راه حل عمل نمایید.
اگر شما با وضعیت های غیر منتظره ی زندگی طوری که اتفاق می افتند برخورد کنید. به نوبه خود شما شخص قوی تر و بهتری که چشم در چشمان مشکلات می اندازد و آنها را فتح می کند خواهید شد.

6. بعضی مردم شباهت به ساعت بی ارزش و بی بهایی دارند... آنها قابل اعتماد نیستند.
دور از حقیقت و غیر معقول خواهد بود اگر توقع داشته باشیم ساعتی را که کم بهاست و به پیمانه ی وسیع تولید میشود. آنچنان درست و منظم کار کند طوریکه ساعت رولکس که بسیار استادانه و ماهرانه ساخته شده است کار کند. نه مایه و مواد ساختاری آنها یکسان است و نه هنرمندی و مهارت که در ساخت آنها بکار رفته است. ولی به نوعی ما فکر میکنیم هیچ نیازی نداریم به مهمترین سرمایه ی خود که خودمان هستیم توجه کنیم. هیچ گاهی به این سرمایه گرانبها سهل انگاری نکنید. ویژگی ها کرداری که مورد پسندتان است انتخاب کنید و در راه ترقی و پیشرفت آنها از هیچ نوع کوشش دریع ننمایید. اگر در راه حصول کردارسازی خود دچار لغزش و مانع میشوید. دلسرد نشوید. کردارسازی فرایندست که تکمیل آن عمری را دربر میگیرد. خوشبختانه مانند هرچیزی دیگر، هرقدر بیشتر روی کردارسازی کار کنید همانقدر مهارت تان دراین راستا بهتر خواهد شد.

7. شخصیتی را که مورد ستایش تان است برگزینید و خیلی از نزدیک از آنها تقلید کنید. ممکن است به نظرتان این کار شخصیت پرستی باشد. ولی اینطور می توانید کردارتان را بسازید. حد فاصل بین شخصیت پرستی تخیلی و احساساتی و تقلید های مدبرانه از سرمشق ها، در توانای فرق گذاری بین ویژگی های کردار خوب و آنهایی که چندان خوب نیستند نهفته است. قهرمان شخصیتی شما کامل و بی عیب نیست. هیچ یک ما چنین نیستیم. بیاد داشته باشید که ما انسان هستیم . (و انسان عاری از اشتباه نیست)
اگر قهرمان شخصیتی تان در ایفای اعمال اش دچار لعزش می شود سخاوتمندانه او را ببخشید و متواتر از ویژگی های کردارش که مورد پسندتان است تقلید کنید.
مقایسه کردارتان با آنهایی که موفقیت های برجسته ی در زندگی بدست آورده اند، افق های ذهنی شما را وسیع تر ساخته اهداف شما را ارتقا می دهد. وقتی شما چگونگی فرایند ارتقای کردارسازی دیگران را ملاحظه میکنید. جهت اصلاح عملکردتان را بهتر میتوانید تعیین کنید.

 

۸. لاف زنی عموما ً اعتراف به عقده ی حقارت است. اشخاصی دارای قابلیت های واقعی مجبور نیستند در باره ی موفقیت هایشان لافزنی کنند. آنها می گذارند که اعمالشان برایشان صحبت کنند. زمانی که درباره ی موفقیت های تان لاف میزنید در حقیقت برای دیگران خاطرنشان می کنید که در مورد خود و ارزش خود در دنیا اطمینان ندارید.

مربی بیسبال تامی لسوردا زمانی متوجه شد که اشخاصی وجود دارند که می بینند چیزها اتفاق می افتند. گروه ی هستند که از اتفاق چیزها تعجب میکنند و بالاخره آنهایی هم هستند که می گذارند چیز ها اتفاق بی افتند. بکوشید یکی از آنهایی باشید که سبب اتفاق رویداد ها می شوند. اگر عملا ً نشان دهید که چه می توانید انجام دهید، دیگران از آنچه محض به ایشان بگویید که انجام داده اید، بیشتر شما را احترام و تکریم خواهند کرد. هر که می تواند با کلمات مشاجره کند ولی اعمال بهتر از ما نمایندگی میکنند.